سایه ی من به قلم زهرا باقری
پارت هفده
زمان ارسال : ۴۹۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 16 دقیقه
- میلاد، بین اون همه حدیث کسی نگفته پروندن زن داداش آینده چه گناه بزرگیه؟
تو حیاط بودیم و هوا تاریک شده بود. چون فضای آشپزخونه دلگیر و خفه بود داشتم اونجا و کنار شیر آب وضو میگرفتم. مهردادم طبق عادت گیرم انداخته بود و هی میگفت چون تو با دخت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رزا
10همه رو دست خوردیم مورد عشقی جن پرید یارو زنه . آروم باشید دوستان هنوز میلاد و مهرداد و مهدی و داریم ، کمال یکم شوته به درد مینا نمیخوره